پارت ۱۰۰

ات اشک‌هاشو بی‌صدا می‌ریخت. بعضی وقتا چند دقیقه‌ای قطع می‌شدن، ولی دوباره برمی‌گشتن. هر بار که خونریزی بیشتر می‌شد، درد هم شدیدتر می‌شد. دیگه نزدیکای ساعت یازده‌ونیم بود که نتونست خودشو نگه داره. صداش از گریه‌های آروم تبدیل شد به زجه‌های واقعی. اون‌قدر بلند گریه می‌کرد که نفساش هی می‌برید، وسط هق‌هق انگار صداش خفه می‌شد.

یک ساعت تموم، از یازده‌ونیم تا دوازده‌ونیم، فقط گریه کرد. هرچی بیشتر می‌گذشت، صداش بلندتر می‌شد. ملافه رو با تمام زور توی مشت فشار می‌داد، اشک‌هاش بالش رو خیس کرده بودن.

در همین حین، صدای در ورودی خونه اومد. جونگ‌کوک برگشته بود. همون لحظه‌ای که پا گذاشت توی خونه، صدای گریه‌ی بلند ات پیچید توی گوشش. صورتش جمع شد، سریع دوید سمت اتاق.

درو که باز کرد، تصویر ات جلو چشماش بود: لای ملافه‌ی چروکیده، بدنش مثل برگ می‌لرزید، با گریه‌های بریده و بلند.
ات وقتی جونگ‌کوک رو دید، با همون گریه‌ی پر از درد صداشو کشید:
– «جونگ‌کووووکا…»

جونگ‌کوک یک لحظه خشکش زد، بعد خودش رو پرت کرد کنار ات، با نگرانی گفت:
– «چی شده؟ چیشده ات؟»

ات بین گریه‌ها و نفس‌های بریده، با صدایی که می‌لرزید گفت:
– «درد دارم… خیلی درد دارم…»

جونگ‌کوک دستاشو روی شونه‌هاش گذاشت، تکونش داد:
– «یعنی این‌قدر شدیده؟»

ات با گریه سرشو تکون داد:
– «نه… من… پریودم…»
و دوباره با شدت شروع کرد گریه کردن.

جونگ‌کوک نفسشو با حرص بیرون داد. سریع کنار ات دراز کشید، دستشو برد زیر تی‌شرت بلندش و گذاشت روی شکمش. بدن ات مثل جنازه سرد بود، اما دست جونگ‌کوک دمای عجیبی داشت، انگار همه‌چی رو آروم می‌کرد.

به‌محض اینکه گرمای دستش نشست روی شکم ات، گریه‌هاش از زجه تبدیل شد به هق‌هق. هنوز اشک می‌ریخت، اما کمی آرام‌تر شد.

با صدای لرزون گفت:
– «میاری… برام مسکن بیاری؟»

جونگ‌کوک آروم جواب داد:
– «چشم… الان میارم.»

بلند شد، با عجله رفت سمت آشپزخونه. چند ثانیه بعد با یه لیوان آب ولرم و یه قرص برگشت. نشست کنار ات، کمرشو گرفت و به زور کمکش کرد بشینه. ات با صورتی پر از اشک و چشمای نیمه‌بسته، قرصو گرفت، با آب قورت داد.

جونگ‌کوک سریع دوباره خوابوندش، دستشو گذاشت روی شکمش و شروع کرد ملایم ماساژ دادن. موهاشو از صورتش کنار زد، آروم گفت:
– «آروم باش… الان خوب می‌شی. من اینجام.»
دیدگاه ها (۳)

پارت ۱۰۱

پارت ۱۰۲

پارت ۹۹

پارت ۹۸

دوست پسر دمدمی مزاج

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟔ات با گونه‌های سرخ و نفس‌های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط